با یکی از دوستام برای بهبود پارسیمون، یکسره پارسی گفت و گو میکنیم، و چیزی که برای هردومون گیرا بوده اینه که کوششمون برای پارسی گویی، بیشتر مارو به راستای نا‌خودمونی گفتن میبره.

برای همین، کوشش میکنیم بتونیم پارسی روزمر‌ه‌تر و خودمونی‌تری رو پیدا کنیم. باورمون اینه که اگر پارسی بتونه تو گفتگوی روزمره‌ی ما به کار گرفته بشه، پذیرفتنش برای مردم آسون تر میشه و امیدواریم بیشتر بتونیم ازش نگه‌داری کنیم.

چند تا چالشی که در این باره میبینیم:

۱. واژه‌های پارسی که اکنون کاربرد گسترده ندارن، برای زمانی، آشنا نیستن برامون، و زمان میبره تا با اونا خو بگیریم، ولی پس از به کار گرفتن این واژه‌ها تو گفتگوهامون، کم کم برامون سرشتین میشن و چم (معنی) اونا برامون پایدار تر میشه.

۲. همون‌جور که برگردان کردن هر زبونی به زبون دیگه، واژه به واژه پیامد درستی نداره، برای پارسی گفتن هم، نیازه گاهی گزاره‌هامون رو با چیدمان و یا واژه‌های پیوندی دیگه‌ای بسازیم. برای نمونه «اعتمادی بهش نیست» در فارسی رو میشه با دگرش چیدمان، در پارسی گفت «پشتوانه نداره».